بعد از شهادت حضرت زهرا، امیرالمومنین سه روز از خانه بیرون نیامد. اصحاب که از این موضوع بسیار ناراحت و نگران بودند، عمار را نزد حضرت فرستادند.
او وارد خانه شد و دید امیرالمومنین نسشته و امام حسن و امام حسین کنار او هستند، و حضرت به آن دو نگاه میکند و اشک می ریزد. عمار عرض کرد: آقای من، شما ما را به صبر بر مصیبت دستور میدهید. اصحاب در انتظار شما هستند و طاقت دوری شما را ندارند. حضرت فرمود:
عمار، راست میگویی. اما بدان که من با از دست دادن فاطمه، پیامبر را نیز از دست دادم. فاطمه برای من آرامش خاطر و تسلای مصیبت بود. ای عمار، من درد مصیبت را احساس نکردم مگر با وفات او و درد فراق را نفهمیدم مگر با فراق او، و آنچه تحمل مصیبت را آسان میکند این است که در محضر خداست.
ای عمار، هنگامی که فاطمه را بر مکان غسل گذاشتم، دیدم یکی از استخوان هایش شکسته و میخِ در وارد سینه اش شده و آن را مجروح کرده و پهلویش از شدت ضربات سیاه شده است. ای عمار، آنچه از قلبم بیرون نمیرود این است که او این جراحات را از من مخفی میکرد که مبادا زندگی به کام من تلخ شود.
کلام امیرالمومنین عمار را به گریه انداخت، و حضرت ادامه داد:
ای عمار، بدان که این بانوی از دست رفته و درگذشته دختر پیامبر است، و من در مصیبت او به خاطر خدا صبر میکنم.
آنگاه امیرالمومنین برخاست و برای ملاقات ملاقات اصحاب حرکت کرد، در حالی که اشک بر گونه اش جاری بود. اصحاب به استقبال آمدند و هر یک با لسانی تسلیت گفتند. حضرت فرمود:
اگر مرا به گریه در فقدان دختر پیامبر مورد سوال قرار میدهید، بدانید که به پیامبر اقتدا کرده ام. آن حضرت بر خدیجه کبری گریه میکرد در حالی که او دختر پیامبر نبود، اما فاطمه بانوی بانوان و دختر اشرف پیامبران و مادر سیدالشهدا است.
امیرالمومنین هر روز قبر حضرت زهرا را زیارت میکرد. در یکی از روزها بر سر قبر آمد و خود را بر روی قبر انداخت و در حالی که میگریست فرمود:
چه شده است که بر سر قبر حبیبم ایستاده ام و سلام میکنم ولی جواب مرا نمیدهد. ای حبیب، چرا جواب نمیدهی؟ آیا پس از جدایی، دوستان را فراموش کرده ای؟ اما نمیدانم که حبیبم در خواهد گفت: چگونه پاسخ سلام تو را بدهم در حالی که اسیر خاک گشته ام.

به نظر شما در غربت اهل بیت همین کافی نیست؟؟؟
دختر پیامبر را شهید کردند!!!
داماد و جانشین پیامبر را شهید کردند!!!
میسرد روزی که انتقامشان را میگیریم ان شاءالله


منابع:
الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهرا ج 11 ص 76 و 103 و 146
کشف الغمه ج 1 ص 474
بحارالانوار ج 29 ص 202
الغدیر ج 2 ص 16
عوالم العلوم ج 11 ص 532
احقاق الحق ج 19 ص 170