سعید جمشیدی

دل نوشته، واکاوی‌‌ها و دیدگاه‌ها

سیل سیل تا پیروزی

بسم الله الرحمن الرحیم
امروز میخواهم برایتان از سیل زدگان گلستان بنویسم...
عید امسال را هر چند با مشکلات فراوان، ولی با شادی شروع کردیم. اما همان موقع ها بود که خبری آمد. سیل زدگی استان های شمالی کشور.
اسمش را هر چه بگذاریم قبول... اما این نشانه بی تدبیری و ناامیدی مسئولین تدبیر و امید است. و در عین حال مردم ما که همیشه سنگ تمام میگذارند.
آقایان مسئول استان به دلیل مشکلات خانوادگی در سفر فرنگ هستند و مردم در گل و لای آوار شده بر سرشان. من نمیدانم قحطی مسئول است؟؟؟؟قحطی مدیر است؟؟؟؟ با اینکه قحطی پاچه خواران دولتی است؟؟؟
این ها دارند آبروی انقلاب را میبرند. اینها دارند آبروی مردم را میبرند و به ریششان میخندند. دیگر نمیدانم چه بگویم...
چند روز است بی کفایتی مسئولین به مردم فشار آورده...
آقایان دولتی ....مراقب پا به رهنه ها باشید...

برادر کوچکتان: سعید جمشیدی
۰ نظر
سعید جمشیدی

سلمان غیر رشدی


بسم الله الرحمن الرحیم

این مطلب بنا به سالروز حکم ارتداد سلمان رشدی توسط امام خمینی نگاشته شده است...
.
.
.
کسی که روزی به عنوان یک مسلمان در هند زاده شد و رشد و نمو نمود. کسی که در خانواده ای به ظاهر مسلمان زاده شد. کسی که با تالیف یک کتاب کل جهان اسلام را چندین سال بهم ریخت. معلوم نیست چه دینی دارد و بارها تغییر دین داده و چندین مرتبه از پدر و مادر خود بدگویی کرده است که آن ها فقط نققشش مسلمانی را ایفا میکردند. کسی که با افراد بسیاری رابطه داشته داشته است. کتاب او بارها و بارها توسط  یهودیان چاپ شده است. و عملا دست یهود در نوشته های او به چشم میخورد.....

اما تحلیل بنده در این باره:::::::

بنده معتقدم تاثیر خانواده و اطرافیان در باطن انسان بسیار موثر واقع میشود.
وقتی زندگی نامه سلمان رشدی را میخواندم به او حق دادم که هیچ اعتقادی و تعصبی به هیچ چیزی نداشته باشد. میدانید چرا؟؟؟
آخر وقتی در خانواده ای مسلمان زندگی کنی و پدرت مشروب بنوشد و هیچکس از افراد خانه بویی از اقامه نماز نبرده باشند، دیگر چه انتظاری از یک بچه داریم که در این فضای کثیف و نفاق گونه زندگی میکند..
چه بسا وقتی بزرگ شود، از پدر و مادر خویش هم بدتر و اوضاعش فجیعتر شود.
در مورد سلمان رشدی همین نکته صدق میکند، در واقع او با نوشته هایش به همین موضوع اشاره میکند که: به چیزی معتقد نیست و از نور ایمان هم در دل او خبری نیست و در رابطه با موضوعی هر چه پول بیشتر به او بدهند در موردش مینویسد.
او کتاب را نوشت و مورد حمایت اروپا و آمریکا قرار گرفت، در حالی که طبق قوانین بین الملل هیچ کس و هیچ کشوری حق اهانت کردن به مقدسات ادیان دیگر را ندارد، و اگر این عمل صورت بپذیرد به طور قطع پیگرد قانونی دارد. اما همه کشورهای اروپایی و آمریکا مثل همیشه نقش روباه مآبانه ای بازی کردند و از او دفاع کردند.
به نظر حقیر صدور حکم ارتداد سلمان رشدی توسط امام خمینی (ره) بسیار تیزهوشانه و دقیق است و ثابت کرد که فقه واقعی اسلام را، در سکوت کشورهای عربی و دیگر مسلمانان، تنها کشورمان ایران زمین پیاده کرده است.
البته چند سال بعد دوباره زمزمه ای از برداشتن حکم ارتداد بیان شد. اما رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای، شدیداً از دستورات امام بزرگوارمان دفاع کردند و حکم ارتداد همچنان باقیست.

البته مطالب دیگری هم داشتم، لذا به همین مقدار بسنده نموده ام.
باشد تا موجب رضایت حضرت ولی عصر ( روحی لک الفداء) قرار گیرد.


برادر کوچکتان : سعید جمشیدی





۰ نظر
سعید جمشیدی

نقشه پوشالی


بسم الله الرحمن الرحیم

امسال سالروز انقلابمان را پرشورتر از سال های قبل جشن گرفتیم؛ و باز هم وفاداری خود را به جمهوری اسلامی بیش از پیش نشان، و به نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران رأی آری دادیم.

این راهپیمایی عظیم نشان میدهد که ما مردم به حکومت خود پایبندیم و با وجود تمام مشکلاتی که روزانه با آن ها دست و پنچه نرم میکنیم، زیر یک پرچم، شانه به شانه و کنار یکدیگر کاملاً استوار ایستاده ایم و به کشورمان ایران بزرگ با تمام جوارحمان علاقمندیم.

اما هر ساله این روز، روزِ خنده داری است. از این جهت مضحک است که غربیان یک سال با زحمت و تلاش و به کار گیری تمام توان و پولشان در به زمین زدن جمهوری دینی ما میکوشند که مردم سالاری را از این حکومت بگیرند. اما ما مردم با یک راهپیمایی بزرگ و همه جانبه تمامی نقشه های پوشالی آنان را نقش بر آب میکنیم و میگوییم کشور خودمان است.به شما چه؟؟؟؟

و آن ها با روحیه ای شکست خورده دوباره توان خود را برای سال آینده بکار میگیرند.

روی صحبتم با دولتمردانی است تنها فکر میکنند و آستین خود را برای رفع مشکلات مردم بالا نمیزنند. دولتمردان باید خیرخواهی توأم با عمل خود را بیشتر نشان دهند و کسانی که از داخل و خارج برای مردم شاخ و شانه میکشند و فرافکنی میکنند را سر جایشان بنشاند.

آقایانی که چشم خود را به آمریکا و اعوان و انصارش دوخته اند بدانند که آمریکا نه تنها گذشته و حال، بلکه به قول ما حوزوی ها در آینده هم هیچ غلطی نمیتواند بکند...

دشمنان بدانند که اینجا ایران است، همان سرزمین مادریمان، همان کشور امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، همان کشوری که به مولای خود امیرالومنین لبیک گفت، کشوری که هزاران سال است مردمش با اتحاد و همبستگی زندگی میکنند.

پس ای دشمنان:::::

لطفی کنید و با حفط شخصیت و احترام خودتان ( البته از این ها هیچ ندارید) بیش از این آبروی خودتان را نبرید. ما شیعیان صبرمان را از امام دوممان حضرت حسن علیه السلام به ارث برده ایم... اما اگر پایتان را بیشتر از گلیمتان بلند کنید، به خدا قسم حسینی وار، خیبرهایتان را فتح میکنیم و گردنتان را میشکنیم...


برادر کوچکتان: سعید جمشیدی


۱ نظر
سعید جمشیدی

خانه نشینی

بعد از شهادت حضرت زهرا، امیرالمومنین سه روز از خانه بیرون نیامد. اصحاب که از این موضوع بسیار ناراحت و نگران بودند، عمار را نزد حضرت فرستادند.
او وارد خانه شد و دید امیرالمومنین نسشته و امام حسن و امام حسین کنار او هستند، و حضرت به آن دو نگاه میکند و اشک می ریزد. عمار عرض کرد: آقای من، شما ما را به صبر بر مصیبت دستور میدهید. اصحاب در انتظار شما هستند و طاقت دوری شما را ندارند. حضرت فرمود:
عمار، راست میگویی. اما بدان که من با از دست دادن فاطمه، پیامبر را نیز از دست دادم. فاطمه برای من آرامش خاطر و تسلای مصیبت بود. ای عمار، من درد مصیبت را احساس نکردم مگر با وفات او و درد فراق را نفهمیدم مگر با فراق او، و آنچه تحمل مصیبت را آسان میکند این است که در محضر خداست.
ای عمار، هنگامی که فاطمه را بر مکان غسل گذاشتم، دیدم یکی از استخوان هایش شکسته و میخِ در وارد سینه اش شده و آن را مجروح کرده و پهلویش از شدت ضربات سیاه شده است. ای عمار، آنچه از قلبم بیرون نمیرود این است که او این جراحات را از من مخفی میکرد که مبادا زندگی به کام من تلخ شود.
کلام امیرالمومنین عمار را به گریه انداخت، و حضرت ادامه داد:
ای عمار، بدان که این بانوی از دست رفته و درگذشته دختر پیامبر است، و من در مصیبت او به خاطر خدا صبر میکنم.
آنگاه امیرالمومنین برخاست و برای ملاقات ملاقات اصحاب حرکت کرد، در حالی که اشک بر گونه اش جاری بود. اصحاب به استقبال آمدند و هر یک با لسانی تسلیت گفتند. حضرت فرمود:
اگر مرا به گریه در فقدان دختر پیامبر مورد سوال قرار میدهید، بدانید که به پیامبر اقتدا کرده ام. آن حضرت بر خدیجه کبری گریه میکرد در حالی که او دختر پیامبر نبود، اما فاطمه بانوی بانوان و دختر اشرف پیامبران و مادر سیدالشهدا است.
امیرالمومنین هر روز قبر حضرت زهرا را زیارت میکرد. در یکی از روزها بر سر قبر آمد و خود را بر روی قبر انداخت و در حالی که میگریست فرمود:
چه شده است که بر سر قبر حبیبم ایستاده ام و سلام میکنم ولی جواب مرا نمیدهد. ای حبیب، چرا جواب نمیدهی؟ آیا پس از جدایی، دوستان را فراموش کرده ای؟ اما نمیدانم که حبیبم در خواهد گفت: چگونه پاسخ سلام تو را بدهم در حالی که اسیر خاک گشته ام.

به نظر شما در غربت اهل بیت همین کافی نیست؟؟؟
دختر پیامبر را شهید کردند!!!
داماد و جانشین پیامبر را شهید کردند!!!
میسرد روزی که انتقامشان را میگیریم ان شاءالله


منابع:
الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهرا ج 11 ص 76 و 103 و 146
کشف الغمه ج 1 ص 474
بحارالانوار ج 29 ص 202
الغدیر ج 2 ص 16
عوالم العلوم ج 11 ص 532
احقاق الحق ج 19 ص 170

۰ نظر
سعید جمشیدی

اتمام حجت

ماجرای شهادت حضرت زهرا آغازی جز غصب خلافت نداشته است. با رحلت پیامبر اکرم، اصحاب صحیفه ملعونه در سقیفه جمع شدند و فاجعه عظیم غصب خلافت از صاحب حقیقیِ آن یعنی امیرالمومنین را عملی کردند.

آنگاه بر منبر پیامبر نشستند و از مردم بیعت گرفتند، در حالی که هنوز بدن مطهر رسول خدا دفن نشده بود.

آنان به غصب خلافت اکتفا نکردند و تصمیم گرفتند از مخالفان خود و طرفداران امیرالمومنین بیعت بگیرند، تا آنجا پیش رفتند که به فکر بیعت اجباری از حضرت افتادند. در مقابله با این تصمیم، ماجرای شهادت حضرت صدیقه کبری اتفاق افتاد.

روز دو شنبه بیست و هشتم ماه صفر سال یازدهم هجری که پیامبر از دنیا رفت، مردم به جای آنکه به وصیت حضرت عمل کنند و بر درِ خانه امیرالمومنین جمع شوند، با اقدام اصحاب صحیفه در سقیفه رو به رو شدند!

مهاجرین و انصار در سقیفه بنی ساعده جمع شده بودند و بر سر خلافت بحث و نزاع داشتند، در حالی که اهل بیت کنار جنازه مطهر رسول خدا عزادار بودند؛ و امیرالمومنین در حال آماده سازی مقدمات غسل و تکفین و تدفین آن حضرت بود.

در یک توطئه هماهنگ شده، مقام جانشینی پیامبر غصب شد. وقتی خلیفه آنان بر منبر نشست، ابتدا گروه های از پیش تعیین شده بیعت کردند و سپس عده بسیاری برای بیعت با حکومت غاصب شتافتند!

اما امیرالمومنین با توجه به عظمت مقام پیامبر،خاکسپاری آن وجود مبارک را بر هر کاری مقدم دانست. این بود که با همراهی اصحابِ خاصِ خود، بدن مطهر پیامبر را غسل داد و کفن نمود. آنگاه مراسم نماز مردم بر جنازه رسول خدا طی سه روز آغاز شد.

هنگامی که بدن مطهر پیامبر غسل داده میشد، غاصبین مشغول بیعت گرفتن از مردم در مسجد بودند. در برابر این بی احترامی به پیامبر و بی تفاوتی نسبت به غدیر، اتمام حجتی لازم بود که حضرت زهرا آن را عملی ساخت. آن حضرت از درِ خانه رو به مسجد ایستاد و فرمود:

گویا روز غدیر خم را از یاد برده اید؟ به خدا قسم، در آن روز پیمان ولایت برای علی بسته شد تا آرزو های شما بدین وسیله از ریشه قطع گردد.

امیرالمومنین نیز در کنار انجام مراسم پیامبر، از مسئله غصب خلافت غافل نبود و از اولین شبِ رحلتِ حضرت برنامه خود را آغاز کرد.

آن حضرت همسرش حضرت زهرا را سوار بر مرکبی نمود دست دو پسرش امام حسن و امام حسین را که در سنین شش و پنج سالگی بودند گرفتن و بر درِ خانه های مهاجرین و انصار رفتند و اتمام رفتند و اتمام حجت کردند؛ اما از آن جمعیت عظیم فقط چهار نفر دعوت آنان را قبول کردند.

شب بعد نیز در حالی که هنوز جنازه پیامبر برای نماز روی زمین بود، بار دیگر امیرالمومنین و حضرت زهرا و امام حسن و امام حسین بر درِ خانه های مردم رفتند و از آنان کمک خواستند، ولی جز همان چهار نفر هیچ کس نیامد.

آیا در غربت اهل کساء همین کافی نیست؟

آیا همین باعث منافق بودن اقایان سقیفه ای نیست؟؟

و فیه تاملٌ...


سعید جمشیدی


منبع:

کتاب سلیم / ح 3

۰ نظر
سعید جمشیدی

پیشگویی1


شهادت تنها دخترِ آخرین پیامبر در بارگاه الهی عظمتی دارد که خداوند اولین خبر دهنده از آن ماجرا در شب معراج است.

اخباری که از سوی خدا و پیامبر و ائمه درباره شهادت سیده النساء العالمین گفته شده و سخنانی که رسول خدا درباره قاتلین دخترش فرموده، نشان از شدت مصیبت و حزن اهل بیت در این باره دارد.

از همین جاست که فقط با ظهور آخرین فرزند آن بانوی پهلو شکسته، مهدی صاحب الزمان این مصیبت التیام خواهد یافت؛ روزی که مادر نزد پسر شکایت خواهد کرد.

خدای تعالی لحظاتی از شب معراج را به شهادت حضرت زهرا اختصاص داد و اینگونه به پیامبر فرمود: به دخترت ظلم میشود و حرمتش شکسته میشود . حقی که تو برای او قرار داده بودی قصب میگردد.

او را در حال بارداری میزنند و به حریم او هجوم می آورند و بدون اجازه ئارد خانه اش میشوند.

اینجاست که او خواری و بی توجهی مردم نسبت به خود را احساس میکند، و هیچ مدافعی نمیابد و فرزندی که در رَحِم دارد سِقط میشود، و با همان ضربات به شهادت خواهد رسید...


آیا همین مطلب در شهادت مادرمان کافی نیست؟؟؟؟؟

اگر منصف باشیم خون گریه میکنیم...


سعید جمشیدی



منبع:

کامل الزیارات ص 332

بحارالانوار ج 28 ص 24 و 61

عوالم العلوم ج 11 ص 545

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهرا ج 10 ص 141 و ص 153

الدمعه الساکبه ج 1 ص 296

۰ نظر
سعید جمشیدی

ما کجای این داستانیم

میخواهم امروز از چیزی بگویم که چند وقتیست ذهنم را به خود مشغول کرده بود و علاقمند بودم در مورد آن بنویسم.

راستش را بخواهید نمیدانم در اروپا چه میگذرد اما به قول دوستی که در لندن دارم و ساعت ها در مورد موضوعات مختلف با یکدیگر تبادل اطلاعات میکردیم میگفت : اینجا خبری نیست.پرسیدم چطور؟

گفت مردم روز به روز دارند علیه نظام های سرمایه داری کار میکنند و هیچکس را ندارند که در یک خط فکری آن ها را جمع کند تا هر کس کاری را جلو ببرد. مردم دارند به انسانیت کشیده میشوند و میفهمند که ادیان دیگری هم وجود دارد.

اما مسئله اینجاست!!!!!

چند وقت پیش رهبری در نامه به جوانان اروپا و آمریکای شمالی مسائلی را بیان کردند که گروهی از دوستان خوش فکر آن نامه را به زبان های مختلفی ترجمه کردند و برای آن ها فرستادند.

مدتی بعد این نامه در مثل بمب اتم دنیا را ترکاند...

پاسخ نامه هایی که فرستاده شد و به طرقی دست به دست شده بود خیلی جای تأمل دارد و به گفته استادم خیلی عجیب است....

بعد از اینکه نامه های اروپاییان و آمریکایی ها پیرو نامه رهبر انقلاب به دست عزیزان بیت رهبری رسید تصمیم بر آن شد تا نامه ها را به نمایش در آورند و رهبری از آن ها بازدید به انجام رسانند.

رهبری در مورد این جوانان خوش فکر که نامه را ترجمه کرده بودند گفتند: کار اصلی را شما کردید...

سوال؟؟؟

ما کجای این داستانیم؟؟؟؟؟؟؟

هر چیزی سر جای خودش مهم است...

نباید ساکن باشیم....

سعید جمشیدی

۰ نظر
سعید جمشیدی

جایی که سکوت کردم

میخواهم امروز از وقایعی بگویم که شاید برای هر کسی پیش آمده باشد.گاهی سکوت شکننده ای در دل انسان جا میگیرد که مغز آدمی را برای مدتی با خود درگیر میکند و یا شاید ما را عصبی کند.

مثلا وقتی به کسی حرفی میزنی و از او انتظار یاری داری و او هم قدرت یاری کردنت را دارد، با این وجود سرش را تکان میدهد و میگوید شرمنده ام.حالا بروید تا تصمیم گیری کنیم...

اما چقدر برای من سخت بود این لحظه...

صدای او مدام در گوشم و حرکات و سکناتش در جلوی چشمم به تصویر کشیده میشد و آن نگاه سنگین و...

برم سر اصل مطلبم

کار اداری بود...

سه رو بود کارمند مورد نظر جلسه در جلسه بود.کسی از همکارانش حق امضا نداشت.کسی هم اجازه نداشت حرف آدم را بشنود.یا اصلا در جریان کار نبود.    ظاهراً اکثر ادارات همینطور است.

اخر در جامعه اسلامی چرا یک بازرس برای سنجش بازدهی درست کارمندان وجود ندارد؟

بعد از سه روز که دیده ما منتظریم با لحنی گفت، نمیشود،بروید شنبه بیایید...امروز سرم شلوغ است و جلسه دارم و ...

درست نفر بعدی ما فرزند یکی از آقایان البته نه دولتی بلکه حوزوی بود،آمد و گفت ابوی سلام رساندند و دیدیم همه مشغله های کارمند یه دفعه حل شد و کار آن پسر را راه انداخت و رفت.بعد با صورتی خشمگین نگاهمان کرد و گفت شما که هنوز اینجا هستید؟

 

نمیدانستم چه بگویم...

سرم را پایین انداختم، سکوت کردم و از اتاق بیرون رفتم...

(نمیخواستم بگویم: ولی ماجرا در جایی جز مرکز مدیریت حوزه علمیه اتفاق نیوفتاده. کسانی که نان امام زمان را میخورند و یه آب خنک هم روش.افتخار میکنند که ما کار طلاب را راه می اندازیم.امام زمان قطعا از ما راضی است.اما نمیدانند که سیره چند صد ساله حوزه با اعمالشان فرق میکند.شاید هم میدانند و کاری نمیتوانند بکنند.بعدش هم توجیه می آورند که اینطور شده و آن طور شده و حواسمان نبوده و...)

در حوزه؟

در مرکز اسلامی شیعه؟

 

خدایا داریم به کجا میرویم....؟؟؟؟؟

آیا این رفتار درست است؟

 

مطمئنم این ها روزی جواب خواهند داد...

 

سعید جمشیدی

 

 

۰ نظر
سعید جمشیدی

راهیان زور یا نور

راهیان زور یا نور؟

 

یکی از کارهای خوبی که بعد از جنگ صورت گرفت بازسازی مناطق جنگی عملیاتی اول در جنوب کشور و بعد در غرب و شمالغرب کشور بود.

هر ساله تعداد کثیری از اقشار مختلف مردم راهی این مناطق میشوند.

 

راهیان زور یا نور؟؟؟

راستش را بخواهید به عنوان کسی که از نزدیک به این مناطق رفت و آمد میکنم اصلا اینطوری که بعضی ها میگویند نیست...

راهیان نور یک حرکتی است که ما را به یاد ارزش هایمان و قولی که به پدرانمان و گذشتگانمان دادیم می اندازد.

جدای از همه این مسائل نهاد ها و ستاد مختلفی مثل شهرداری تهران و سپاه و ستاد شهید صیاد و ستاد شهید باقری و ستاد شهید برونسی و... اردوی راهیان نور برگزار میکنند.انصافا هم برنامه هایشان خیلی خوب و منظم است.

اردوهای دانشجویی هم هست که قبل از حرکت به دلیل جوِّ منفی در جامعه شاکی هستند و... اما بعد از سفر خوشحالند که به این سفر رفتند.

اما شنیده ام بعضی معلمان در دبیرستان ها به دانش آموزانشان میگویند که اگر راهیان نور دانش آموزی را نروید نمره بهتان نمیدهیم.این خرافه ای بیشتر نیست.احتمالا هدفشان این است که به دانش آموزشان بفهمانند که این سفر بر خلاف حرف جامعه سفر پر از شادی و باهم بودن است.واقعا هم اینگونه است.

این سفر، به ما میفهماند که شهدا مثل مردم عادی غذا میخوردند و ورزش میکردند و بازی میکردند و قهر و آشتی داشتند و زندگی میکردند و ما با آن ها فاصله چندانی نداریم.

 

اما کسانی بدون برنامه فقط برای اینکه آمار اداره شان را بدهند و آخرش گزارشی با آمار و تعداد بالا اعلام کنند اردو برگزار میکنند. گاهاً هم آبروی به دست آمده را به پشیزی میفروشند...مثلا برای ارزان تر شدن خرج سفرشان راننده های معتاد را میگیرند و غذا های بی کیفیت و ادم های بی وجدانی را سر کار میگذارند.این کار دست مردم میدهد.

اما در این ستاد هایی که بالا نام بردم اینگونه نیست.حداقل در این برنامه هایی جامع دارند.منظم و سر برنامه کارهایشان را انجام میدهند.غذاهایشان کیفیت خوبی دارد. و با دین مردم بازی نمیکنند.

در مورد عنوان مورد بحث میتوانم مقاله ای کامل با تمام جزییاتش بنویسم.اینجا به طور خلاصه بیان کردم.

 

خدا حفظشان کند.

 

سعید جمشیدی

 

۰ نظر
سعید جمشیدی

آغاز به کار وبلاگ

بسم الله الرحمن الرحیم

عیدتان مبارک

 

با فرا رسیدن عید سعید قربان یکی از بزرگترین اعیاد مسلمانان، روزی که حضرت ابراهیم (علیه السلام) بر نفس خود غلبه کرد و خداوند درهای رحمت را بر او گشود و  دستور داد که به جای فرزندش اسماعیل، حیوانی را قربانی کند و ما پس گذشت سال ها در این روز از گناهان خود توبه می کنیم و  این روز بزرگ را جشن می گیریم و به ریسمان خداوند چنگ می زنیم. خداوند توبه پذیر و مهربان است.

امّا بعد...

هم زمان با فرا رسیدن این عید مبارک، بر آن شدم تا دل نوشته هایم را در معرض دید همگان قرار دهم و نظرات دوستان و هم وطنانم را از دیده خود بگذرانم و علم نافعی برای خود ذخیره کنم.

همچنین برنامه های خوبی دارم برای هر چه بهتر شدن مطالبم که در آینده آن ها را منتشر خواهم کرد.

 

و من الله توفیق

سعید جمشیدی

 

۰ نظر
سعید جمشیدی