سعید جمشیدی

دل نوشته، واکاوی‌‌ها و دیدگاه‌ها

۳ مطلب با موضوع «شهادت» ثبت شده است

خانه نشینی

بعد از شهادت حضرت زهرا، امیرالمومنین سه روز از خانه بیرون نیامد. اصحاب که از این موضوع بسیار ناراحت و نگران بودند، عمار را نزد حضرت فرستادند.
او وارد خانه شد و دید امیرالمومنین نسشته و امام حسن و امام حسین کنار او هستند، و حضرت به آن دو نگاه میکند و اشک می ریزد. عمار عرض کرد: آقای من، شما ما را به صبر بر مصیبت دستور میدهید. اصحاب در انتظار شما هستند و طاقت دوری شما را ندارند. حضرت فرمود:
عمار، راست میگویی. اما بدان که من با از دست دادن فاطمه، پیامبر را نیز از دست دادم. فاطمه برای من آرامش خاطر و تسلای مصیبت بود. ای عمار، من درد مصیبت را احساس نکردم مگر با وفات او و درد فراق را نفهمیدم مگر با فراق او، و آنچه تحمل مصیبت را آسان میکند این است که در محضر خداست.
ای عمار، هنگامی که فاطمه را بر مکان غسل گذاشتم، دیدم یکی از استخوان هایش شکسته و میخِ در وارد سینه اش شده و آن را مجروح کرده و پهلویش از شدت ضربات سیاه شده است. ای عمار، آنچه از قلبم بیرون نمیرود این است که او این جراحات را از من مخفی میکرد که مبادا زندگی به کام من تلخ شود.
کلام امیرالمومنین عمار را به گریه انداخت، و حضرت ادامه داد:
ای عمار، بدان که این بانوی از دست رفته و درگذشته دختر پیامبر است، و من در مصیبت او به خاطر خدا صبر میکنم.
آنگاه امیرالمومنین برخاست و برای ملاقات ملاقات اصحاب حرکت کرد، در حالی که اشک بر گونه اش جاری بود. اصحاب به استقبال آمدند و هر یک با لسانی تسلیت گفتند. حضرت فرمود:
اگر مرا به گریه در فقدان دختر پیامبر مورد سوال قرار میدهید، بدانید که به پیامبر اقتدا کرده ام. آن حضرت بر خدیجه کبری گریه میکرد در حالی که او دختر پیامبر نبود، اما فاطمه بانوی بانوان و دختر اشرف پیامبران و مادر سیدالشهدا است.
امیرالمومنین هر روز قبر حضرت زهرا را زیارت میکرد. در یکی از روزها بر سر قبر آمد و خود را بر روی قبر انداخت و در حالی که میگریست فرمود:
چه شده است که بر سر قبر حبیبم ایستاده ام و سلام میکنم ولی جواب مرا نمیدهد. ای حبیب، چرا جواب نمیدهی؟ آیا پس از جدایی، دوستان را فراموش کرده ای؟ اما نمیدانم که حبیبم در خواهد گفت: چگونه پاسخ سلام تو را بدهم در حالی که اسیر خاک گشته ام.

به نظر شما در غربت اهل بیت همین کافی نیست؟؟؟
دختر پیامبر را شهید کردند!!!
داماد و جانشین پیامبر را شهید کردند!!!
میسرد روزی که انتقامشان را میگیریم ان شاءالله


منابع:
الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهرا ج 11 ص 76 و 103 و 146
کشف الغمه ج 1 ص 474
بحارالانوار ج 29 ص 202
الغدیر ج 2 ص 16
عوالم العلوم ج 11 ص 532
احقاق الحق ج 19 ص 170

۰ نظر
سعید جمشیدی

اتمام حجت

ماجرای شهادت حضرت زهرا آغازی جز غصب خلافت نداشته است. با رحلت پیامبر اکرم، اصحاب صحیفه ملعونه در سقیفه جمع شدند و فاجعه عظیم غصب خلافت از صاحب حقیقیِ آن یعنی امیرالمومنین را عملی کردند.

آنگاه بر منبر پیامبر نشستند و از مردم بیعت گرفتند، در حالی که هنوز بدن مطهر رسول خدا دفن نشده بود.

آنان به غصب خلافت اکتفا نکردند و تصمیم گرفتند از مخالفان خود و طرفداران امیرالمومنین بیعت بگیرند، تا آنجا پیش رفتند که به فکر بیعت اجباری از حضرت افتادند. در مقابله با این تصمیم، ماجرای شهادت حضرت صدیقه کبری اتفاق افتاد.

روز دو شنبه بیست و هشتم ماه صفر سال یازدهم هجری که پیامبر از دنیا رفت، مردم به جای آنکه به وصیت حضرت عمل کنند و بر درِ خانه امیرالمومنین جمع شوند، با اقدام اصحاب صحیفه در سقیفه رو به رو شدند!

مهاجرین و انصار در سقیفه بنی ساعده جمع شده بودند و بر سر خلافت بحث و نزاع داشتند، در حالی که اهل بیت کنار جنازه مطهر رسول خدا عزادار بودند؛ و امیرالمومنین در حال آماده سازی مقدمات غسل و تکفین و تدفین آن حضرت بود.

در یک توطئه هماهنگ شده، مقام جانشینی پیامبر غصب شد. وقتی خلیفه آنان بر منبر نشست، ابتدا گروه های از پیش تعیین شده بیعت کردند و سپس عده بسیاری برای بیعت با حکومت غاصب شتافتند!

اما امیرالمومنین با توجه به عظمت مقام پیامبر،خاکسپاری آن وجود مبارک را بر هر کاری مقدم دانست. این بود که با همراهی اصحابِ خاصِ خود، بدن مطهر پیامبر را غسل داد و کفن نمود. آنگاه مراسم نماز مردم بر جنازه رسول خدا طی سه روز آغاز شد.

هنگامی که بدن مطهر پیامبر غسل داده میشد، غاصبین مشغول بیعت گرفتن از مردم در مسجد بودند. در برابر این بی احترامی به پیامبر و بی تفاوتی نسبت به غدیر، اتمام حجتی لازم بود که حضرت زهرا آن را عملی ساخت. آن حضرت از درِ خانه رو به مسجد ایستاد و فرمود:

گویا روز غدیر خم را از یاد برده اید؟ به خدا قسم، در آن روز پیمان ولایت برای علی بسته شد تا آرزو های شما بدین وسیله از ریشه قطع گردد.

امیرالمومنین نیز در کنار انجام مراسم پیامبر، از مسئله غصب خلافت غافل نبود و از اولین شبِ رحلتِ حضرت برنامه خود را آغاز کرد.

آن حضرت همسرش حضرت زهرا را سوار بر مرکبی نمود دست دو پسرش امام حسن و امام حسین را که در سنین شش و پنج سالگی بودند گرفتن و بر درِ خانه های مهاجرین و انصار رفتند و اتمام رفتند و اتمام حجت کردند؛ اما از آن جمعیت عظیم فقط چهار نفر دعوت آنان را قبول کردند.

شب بعد نیز در حالی که هنوز جنازه پیامبر برای نماز روی زمین بود، بار دیگر امیرالمومنین و حضرت زهرا و امام حسن و امام حسین بر درِ خانه های مردم رفتند و از آنان کمک خواستند، ولی جز همان چهار نفر هیچ کس نیامد.

آیا در غربت اهل کساء همین کافی نیست؟

آیا همین باعث منافق بودن اقایان سقیفه ای نیست؟؟

و فیه تاملٌ...


سعید جمشیدی


منبع:

کتاب سلیم / ح 3

۰ نظر
سعید جمشیدی

پیشگویی1


شهادت تنها دخترِ آخرین پیامبر در بارگاه الهی عظمتی دارد که خداوند اولین خبر دهنده از آن ماجرا در شب معراج است.

اخباری که از سوی خدا و پیامبر و ائمه درباره شهادت سیده النساء العالمین گفته شده و سخنانی که رسول خدا درباره قاتلین دخترش فرموده، نشان از شدت مصیبت و حزن اهل بیت در این باره دارد.

از همین جاست که فقط با ظهور آخرین فرزند آن بانوی پهلو شکسته، مهدی صاحب الزمان این مصیبت التیام خواهد یافت؛ روزی که مادر نزد پسر شکایت خواهد کرد.

خدای تعالی لحظاتی از شب معراج را به شهادت حضرت زهرا اختصاص داد و اینگونه به پیامبر فرمود: به دخترت ظلم میشود و حرمتش شکسته میشود . حقی که تو برای او قرار داده بودی قصب میگردد.

او را در حال بارداری میزنند و به حریم او هجوم می آورند و بدون اجازه ئارد خانه اش میشوند.

اینجاست که او خواری و بی توجهی مردم نسبت به خود را احساس میکند، و هیچ مدافعی نمیابد و فرزندی که در رَحِم دارد سِقط میشود، و با همان ضربات به شهادت خواهد رسید...


آیا همین مطلب در شهادت مادرمان کافی نیست؟؟؟؟؟

اگر منصف باشیم خون گریه میکنیم...


سعید جمشیدی



منبع:

کامل الزیارات ص 332

بحارالانوار ج 28 ص 24 و 61

عوالم العلوم ج 11 ص 545

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهرا ج 10 ص 141 و ص 153

الدمعه الساکبه ج 1 ص 296

۰ نظر
سعید جمشیدی